راهنماي خريد Tablet (قسمت دوم)


 






 

Apple iPad
 

تنها چند دقيقه کار با iPad کافي است تا متوجه شويم اين اظهار نظر منتقدان که "iPad فقط يک iPhone بزرگ است " تا چه حد نادرست است. در عمر کوتاه خود، اين مقدار اندک پلاستيک و فلز و شيشه جهان کامپيوتر را به شدت تکان داده است.
سخت افزار iPad دقيقاً از روش مينيماليستي Apple تبعيت مي کند. قسمت جلويي آن داراي يک پانل 19.7 اينچي IPS با رزولوشن 768×1024 است. تکنولوژي IPS به طور خاص به بهتر شدن زواياي ديد کمک مي کند و در زواياي بسيار دور، افت اندکي در کنتراست ايجاد مي شود و رنگ ها نيز دقيق هستند. انتقاد کوچک ما اين است که چگالي low pixel به معناي اين است که شما مثلاً در مقايسه با Galaxy Tab و صفحه نمايش 7 ينچي آن، متوجه دانه هاي (grain) بيش تري مي شويد و نمايش گر Tab نيز روشن تر است. از منظر امکانات و انعطاف پذيري، iPad دوباره از Galaxy عقب مي ماند. اگر شما نسخه 3Gقيمت 450 پوند براي مدل 16 گيگابايتي ) به راحتي نمي توانيد data SIM را داخل شکاف آن بگذاريد زيرا فقط micro-SIM ها کار مي کند. توجه داشته باشيد، شما همچنان محدود به فضاي ذخيره سازي که با دستگاه عرضه مي شود هستيد زيرا هيچ شکافي براي اضافه کردن کارت حافظه وجود ندارد.
باتري دستگاه غير قابل تعويض است و وب کم نيز در آن ندارد و اين دليلي است که خيلي از افراد از خريد آن خودداري مي کنند تا در بهار سال iPad22011 به بازار عرضه شود. اگرچه يک دوربين اختياري و خيلي چيزهاي اضافي ديگر که اگر قصد سرمايه گذاري داشته باشيد وجود دارد: يک صفحه کليد، dock، کيت اتصال دوربين ، کابل AV و کيس هاي متنوع گوناگوني که انتخاب آن ها مي تواند 1 روز کامل وقت شما را بگيرد.
iPad همچنين در زمينه عمر باتري پيروز و برنده ميدان است. وزن و سايز آن اساساً به واسطه باتري 650mAh که براي 10 ساعت استفاده کافي است امکان پذير است. شکل ظاهري آن نيز است. تنها ويژگي فيزيکي ديگر iPad يک rotation locker، کم و زياد کردن صدا و دکمه روشن و خاموش کردن آن است.
البته، در حالي که تبلت هاي Android نوعاً داراي دکمه هاي ,Back Home و Menu هستند، iPad فقط داراي يک دکمه است . اين دکمه به طرز شگفت انگيزي خوب کار مي کند: اگر شما قصد داشته باشيد يک قدم به عقب برگرديد، هميشه يک دکمه Back در نرم افزار وجود دارد. ما هرگز نيازي به يک منوي context-sensitive احساس نکرديم؛ همه چيز هميشه يک قدم با کاربر فاصله دارد.
اين روش خلاقانه در طراحي نرم افزار به واسطه کنترل کامل Apple بر تمام برنامه هاي کاربردي امکان پذير شده که اين روش معايب آشکاري نيز دارد. حتي فکر بار گذاري نرم افزار خودتان بر روي آن را نکنيد: همه چيز از فيلتر Apple Store، يا اگر قصد همزمان با يک PC را داريد، از iTunes مي گذرد.
يک گرفتاري روزانه کار با iPad بارگذاري نرم افزار از Apple Store است؛ حتي اگر يک نرم افزار رايگان را دانلود يا update کنيد، مجبوريد کلمه عبورتان را وارد کنيد.
صفحه کليد آن برد iPad با کليدهاي بزرگ و قابل فشردن که به نرم افزار هوشمند word-recognition (بدين معنا که اگر شما به عنوان مثال در حال تايپ اي- ميل باشيد حتي اگر انگشتان شما دکمه هاي صحيح را لمس نکنند متن مورد نظرتان را ظاهر مي شود) مجهز است ، به خوبي کار مي کند و عملياتي است . وزن آن براي حمل با يک دست کمي دشوار است و اگر بخواهيد فقط با انگشت شست تايپ کنيد. عرض آن خيلي زياد است. هر چند، کيفيت برنامه هاي کاربرد است که iPad را جالب توجه کرده است. هر هفته ما شاهد پيوستن يک ناشر بزرگ، از اکونوميست گرفته تا تايمز به جمع طرف داران آن هستيم. بازي هاي فوق العاده اي نيز بر روي iPad اجرا مي شود: Cut the Rope,Scrabble,Ragdoll2 از اين جمله است. برنامه هاي ديگري هم وجود دارد که به انجام کارهاي روزانه شما کمک شايان توجهي مي کنند: Dropbox براي همزمان سازي، Pages براي واژه پردازي (5.99 پوند) ، و Maps براي استفاده از نقشه هاي مختلف.

Archos 101 Internet Tablet
 

برخلاف بسياري از رقبايش، Archos در اين حوزه داراي سابقه است. اگر به سال 2007 بر گرديم. اين کمپاني مرورگر ها را برروي پخش کننده هاي Wi-Fi فرمت بزرگ خود نصب مي کرد و در سال 2009 نيز update هايي با Anodroid 1.5 انجام داد. اين موضوع مي تواند مزيتي براي Archos محسوب شود: اين کمپاني مي تواند از روش هاي سيستم ها عامل موبايل گوگل بهره بگيرد و موقعيت درس گرفتن از اشتباهات گذشته را نيز دارد. همين موضوع است که باعث شده تا Archos 101 با نمونه هاي مشابه فرق داشته باشد. وزن آن تنها 480 گرم و ضخامتش فقط 12 ميليمتر است که آن را به يک تبلت حقيقتاً سبک وزن تبديل کرده و در حالي که پلاستيک به کار رفته در قسمت بيروني آن مي تواند آن را به يک دستگاه کم ارزش تبديل کند فولاد زير آن ما را از وجود يک وسيله قدرتمند مطمئن مي سازد. عليرغم ابعاد جمع و جور، عمر باتري آن قابل توجه و قابل احترام است و قبل از به اتمام رسيدن مي تواند سه showing از star wars episode II را نمايش دهد.
بدون شک صفحه نمايش آن است که توجه زيادي را به خود جلب مي کند. اين صفحه نمايش، يک نمايش گر 10.1 اينچي glass-fronted با رزولوشن 600×1024 بسيار شفاف است. متاسفانه، استفاده از بالاترين رزولوشن آن مي تواند يک چالش باشد. زواياي ديد در حالت landscape ضعيف هستند خصوصاً در حالت عمودي و افت کنتراست آن به سرعت صورت مي گيرد. اين وضعيت در حالت portrait از اين هم بدتر مي شود علي الخصوص که بهترين زوايه ديد، آن گونه که شما انتظار داريد، نيست. البته با تمام اين توصيف ها Archos هنوز هم وظائف خود شامل مرور وب و پخش رسانه را به خوبي انجام مي دهد. مرور وب با استفاده از مرورگر پيش فرض Android با سرعت انجام مي شود و بارگذاري صفحه اصلي BBC در حدود 8 ثانيه طول مي کشد. نمايش گر لمسي آن حساس است و از قابليت چند لمسي برخوردار و پاسخ گو است. البته درست است که صفحه کليد Android آن شبيه مدل Apple نيست اما شما مي توانيد با دقت و صحت قابل قبولي تايپ کنيد kichstand تاشويي که در پشت آن قرار گرفته 101 کليد را در زاويه اي مناسب در خود جاي داده است.
با پشتيباني از 802.11bgn بي سيم، ما هيچ مشکلي براي دريافت ويدئو و صداي جرياني از يک سيستم Windows Media Center در يک شبکه نداشتيم. اين وسيله از تمام فرمت هايي که ممکن است با آن ها آشنا باشيد، شامل H.264 در فرمت هاي MOV و MKV پشتيباني مي کند، اما توجه داشته باشيد که از پخش يک فايل در Apple M47 container خودداري مي کند در حالي که محتواي ويدئويي HD محدود به رزولوشن هاي 720P است. هر چند، کيفيت پخش عالي است که خصوصاً با فايل هاي HD.

قابليت اتصال، يکي ديگر از نقاط قوت آن است. پشتيباني از بلوتوث، يک درگاه micro-USB براي انتقال داده ها از/به کاميپوتر، يک درگاه USB2 که مي توانيد يک صفحه کليد، ماوس يا يک وسيله ذخيره سازي را به ان وصل کنيد، و يک کانکتور min-HDMI که مي توانيد براي خروجي نمايش گر Archos به يک مانيتور بيروني يا يک تلويزيون از آن بهره برداري نمائيد . علاوه بر اين شما هميشه مي توانيد فضاي ذخيره سازي توکار آن را (8 يا 16 گيگابايت) با قرار دادن يک کارت microSDHC در شکافي که به همين منظور پيش بيني شده افزايش دهيد.
به طور خلاصه، Archos 101 وسيله مناسبي است. در حالي که Archos آن را يک ابزار Android 2.1 عرضه خواهند شد و اين کمپاني وعده داده که در آينده يک update براي آن ارائه مي کند. تا زماني که اين موضوع اتفاق بيفتد شما نمي توانيد شاهد استفاده Archos از فلش باشيد.
نکته از اين جدي تر اين است که Archos تصميم گرفته به خاطر AppsLib Libraray خود که تنها زير مجموعه کوچکي از برنامه هاي کاربردي Android را در بر مي گيرد از Android Market پرهيز کند. در حالي که ما مي توانيم دليل پشت اين تصميم را درک کنيم (Archos نمي خواهد برنامه هاي کاربردي را که اين ابزار قادر به اجراي آن نيست فراهم نمايد) اين حرکت به معناي اين است که برنامه Kindle و بازي هاي سه بعدي Angry Birdو Gamelot در اين وسيله وجود نخواهد داشت و در عين حال Documents To Go نيز به نسخه رايگان آن يعني viwer محدود مي شود. اين شرم آور است زيرا حتي با کارآيي پردازنده 1GHz ARM Cortex AB و 256 مگابايت رم، Archos يک وسيله عالي است و به نحو شايسته اي قادر به اجراي کتابخانه رو به رشد برنامه هاي کاربردي Android و بازي هاي سه بعدي است. قيمت نسبتاً پائين اين ويله عاملي براي دست يافتن به اهدافش محسوب مي شود اما در نهايت شما آرزو مي کنيد که اي کاش اين وسيله مي توانست کارهاي بيش تري انجام دهد.

Dell Streak
 

Dell Streak در کلاسي جداگانه از ساير تبلت ها قرار مي گيرد. نه تنها به خاطر سايز آن، بلکه به خاطر شکل ظاهري: اين وسيله يک دستگاه شيک، عالي و زيبا است که استفاده از آن احساس خوبي به کاربر مي دهد و بهترين به کارگيري از Android است که ما تا به حال ديده ايم. اين موضوع به Android که StreaK به همراه آن عرضه مي شد مربوط بود. هر چند اگر system update را چک کنيد مي توانيد با يک کليک و دانلود، نسخه 2.2 را بر روي آن نصب کنيد.
اين يک خبر عالي است. براي شروع، اين ارتقاء پشتيباني از فلش را براي شما به ارمغان مي آورد و به تجربه مرور وب که به PC دسک تاپ نزديک است، کمک مي کند. رزولوشن 400×800 به معناي اين است که ظاهر صفحات وب فشرده به نظر مي رسد اما توانايي تماشاي ويدئوهاي embedded و استفاده ازpinch and zoom مشاهده کامل سايت BBC را امکان پذير مي سازد. ارتقايي که Dell ارائه مي کند، اينترفيس Stage آن را نيز معرفي مي نمايد. اين اينترفيس، thumbnail هاي صفحات وبي را که اخيراً بازديد کرده ايد در يک گروه قرار مي دهد و بدين ترتيب شما به سرعت مي توانيد از سايت هاي مورد علاقه تان بازديد کنيد و همين کار را با عکس ها و موسيقي نيز انجام مي دهد. اين قرار نيست دنيا را تغيير دهد اما يک تغيير خوش آيند براي آيکون هاي سر راست و هميشگي که به آن عادت کرده ايم محسوب مي شود.

خوشبختانه Dell صفحه خانگي خود را با يک آيکون Getting Started که ميان برهايي براي ايميل، تماس ها و Android Market در بين آن ها قرار گرفته حفظ کرده است. آگاهي از ليست برنامه هاي نصب شده هنوز هم به سادگي فشردن کليد پيکان دار رو به پائين نوار وظيفه که هميشه در معرض ديد شما قرار دارد است. اين را با کنترل هاي پاسخ گوي سخت افزاري تلفيق کنيد تا Streak به يک وسيله بسيار خلاقانه تبديل شود.
کارآيي آن تحت Android 2.2 تقويت مي شود و Dell اعلام کرده در حال حاضر مي تواند از مزاياي پردازنده هاي دو هسته اي GHz 1 خود بهره برداري نمايد. فضاي ذخيره سازي 16 گيگابايتي از طريق يک شکاف microSD نيز در دسترس قرار مي گيرد و شما در آينده مي توانيد آن را با يک کارت 32 گيگابايتي تعويض کنيد. بلوتوث و 802.11 bg (از 802.11n پشتيباني نمي کند) نيز تمام وظائف بي سيم را به انجام مي رساند.
Streak مي تواند تصاوير ويدئويي بگيرد اما با 20fps. دوربين 5 مگاپيکسلي آن جذاب تر است و در نور مناسب عکس هاي خوبي مي گيرد. چيزي که واقعاً Streak را به وسيله اي بيش از يک تبلت صرف، تبديل مي کند تمام extra هاي آن است. به عنوان مثال کمپاني Dell يک نسخه کيت اتوموبيل از Streak را با قيمت 382 پوند به فروش مي رساند. اين وسيله با برخورداري از Google Maps با ناوبري turn-by-turn و تصاوير بسيار واضح و زيبا و نمايش گر 5 اينچي شکي باقي نمي گذارد که دليلي براي خريد يک وسيله satnav اختصاصي وجود ندارد. اگر شما به ندرت تماس تلفني مي گيريد يک ست hands-free حتي Streak را به يک جايگزين مناسب براي يک تلفن سيار تبديل مي کند و شما مي توانيد يک هدست بلوتوث نيز تهيه کنيد. O2 اميدوار است بتواند شما را وسوسه کند: نسخه 16 گيگابايتي با يک قرارداد 45 پوندي براي 24 ماه (600 دقيقه مکالمه به همراه 500 مگابايت داده) به طور رايگان در اختيار شما قرار داده مي شود. شما همچنين مي توانيد به عنوان بخشي از اين قرار داد به متن هاي نامحدود دسترسي پيدا کنيد اما صفحه کليد يکي از ضعيف ترين جنبه هاي Streak به شمار مي رود . در وضعيت Portrait، کليد ها به حدي کوچک هستند که تايپ با آن ها دشوار است اما کارها در وضعيت Landscape ارتقا پيدا مي کنند،خصوصاً با توجه به اين نکته که سايز Streak براي گرفتن با دو دست و تايپ با شست مناسب است.
عمر باتري نيز عالي است: Streak بعد از 24 ساعت تست هنوز 60 درصد ظرفيت باتري ذخيره داشت (اين تست شامل ارسال اي- ميل در هر 30 دقيقه، پخش صوت براي يک ساعت، يک تماس تلفني 30 دقيقه اي و استفاده از اينترنت براي يک ساعت مي شد). اين ظرفيت براي وسيله اي با وزن 220 گرم بسيار خوب است و خبر مسرت بخش ديگر اين که شما مي توانيد با پرداخت 32 پوند باتري را تعويض کنيد.
اين نوع انعطاف پذيري چيزي است که ما در Streak عاشق آن هستيم. Streak ممکن است جايي بين سرزمين هيچکس و تبلت هاي کامل جاي بگيرد اما با Android 2.2 کمپاني Dell برگ برنده را در استان خود دارد.

Next 7in media tablet
 

حتي اگر iPad دنيا را عوض نکرده باشد، باعث به وجود آمدن يک صنعت شده است: مقلدان Android از سايت www.alibaba.com بازديد کنيد تا هزاران نمونه از اين دست را براي انتخاب مشاهده کنيد که همه گي داراي پردازنده هاي متفاوت، استانداردهاي بي سيم مختلف، پيکره بندي هاي حافظه ، سايز صفحه نمايش و خيلي چيزهاي متفاوت ديگر هستند.
دليل اين که ما در اين جا Next tablet را هاي لايت کرده ايم اين است که چنين وسيله اي چگونه به سادگي مي تواند مشتري را براي خريد آن مجاب کند.
اين تبلت به غير از لوگويي که در پشت آن و بر روي Quick Start Guide درج شده هيچ ارتباطي با مارک لباس Next ندارد. و اين راهنما احتمالاً بهترين نکته در اين تبلت به شمار مي رود. اين راهنما به طور واضحي جزئيات چگونگي استفاده از صفحه خانگي، تنظيم تاريخ و زمان و اتصال به يک شبکه بي سيم را توضيح مي دهد. فقط يک عبارت وجود دارد که ما با آن مخالفيم: "تبلت جديد شما يک راه جديد و فوق العاده براي تجربه وب است".
نه، واقعاً اين طور نيست. و دليل آن اين است که با يک پردازنده MHz 300 و 128 مگابايت رم به اندازه کافي براي انجام وظائفش سريع نيست. اين ها در کنار هم به اين معنا هستند که صفحات وب حتي وقتي از يک ارتباط اينترنتي سريع استفاده مي کنيد به شکلي نامناسب نمايش داده مي شوند. به عنوان مثال بارگذاري صفحه اصلي BBC 55 ثانيه طول مي کشد.
ما مي توانيم با يک صفحه نمايش با رزولوشن 800×480 به زندگي خود ادامه دهيم اما واقعيت اين است که اين صفحه به اندازه اي غير پاسخ گو است که وقتي مي خواهيد يک لينک را دنبال کنيد بسيار عصباني مي شويد.
ممکن است ما به طور طبيعي نااميدي خود را از فقدان پشتيبابي از فلش اظهار کنيم اما صادقانه بگوئيم، اين تبلت اصلاً سريع نيست. هر چند که خريداران بالقوه آن بايد به فقدان پشتيباني از Android Market توجه داشته باشند. به جاي آن، شما در صحنه اصلي لينکي به App Market مشاهده مي کنيد.
تنها برنامه کاربردي که ما استفاده کرديم Magic Album بود. گذشته از اسم آن، اين برنامه مثل يک آلارم کنار تختخواب است و يک پيش بيني وضع هوا و تاريخ و زمان را نمايش مي دهد. Light را فشار دهيد تا تنظيمات مختلف روشنايي بچرخد. ميان برهايي به اي-ميل، موسيقي و ساعت زنگ دار Android نيز وجود دارد.

اگر تصميم داريد تبلت Next را در کنار تختخواب خود قرار دهيد فراموش نکنيد آن را به پريز وصل کنيد. عمر باتري آن نااميد کننده است و در تست هاي سبک ما فقط يک ساعت و پنجاه دقيقه دوام آورد زيرا داراي دو باتري سلولي کوچک است که مي توانيد با باز کردن دو پيچ کوچک خودتان آن ها را مشاهده کنيد. اين پيچ ها تمام چيزي هستند که اين وسيله را به کيس پلاستيکي خاکستري رنگ آن وصل مي کنند. دکمه اي که بر روي آن قرار دارد کارکرد متفاوتي با Apple دارد: اين دکمه حقيقتاً يک ميان بر Back است نه دکمه Home که ممکن است انتظار آن را داشته باشيد. تنها سه دکمه فيزيکي ديگر بر روي اين وسيله وجود دارد، دو تا براي صدا و يکي براي power اما به دليل اين که نوار وضعيت به طور دائمي در بالاي صفحه قرار مي گيرد مشکل اين نيست: دکمه هايHome,Back و Menu هميشه در دسترس قرار دارند.
در بين آن پيچ ها يک درگاه micro-USB و شکاف micro-SD قرار دارد که دومي از کارت هايي با ظرفيت 16 گيگابايت پشتيباني مي کند.
چيزهاي خوبي در مورد تبلت Next وجود دارد. براي چنين وسيله ارزان قيمتي، بلندگو به شکل اعجاب آوري قابل احترام هستند. ناوبري از طريق Android به واسطه وجود نواري که در بالاي آن قرار مي گيرد و همواره در معرض ديد کاربر قرار دارد ساده است و مي توانيم بگوئيم که جايگزين مناسبي براي يک ساعت کنار تختخواب به شمار مي رود. اما چيز ديگري براي گرفتن در مورد اين تبلت وجود ندارد. اين يک تبلت کند و غير پاسخ گو است که به زودي آرزو مي کنيد اي کاش پول تان را براي خريد يک تبلت واقعي يا يک jumper خوب 100 پوندي پس انداز کرده بوديد.

Samsung Galaxy Tab
 

ما مي دانيم که مقايسه Galaxy Tab با iPad ناعادلانه است کافي است به سايز هر يک از آن ها نگاه کنيد تا متوجه موضوع شويد اما به هر حال ما بايد آن ها را با هم مقايسه نمائيم. بخش اعظم سرزنشي که متوجه سامسونگ است به خاطر کوشش براي سرشاخ شدن با Apple در زمينه قيمت است: 529 پوند براي نسخه 16 گيگابايتي 3G، 599 پوند براي نسخه 32 گيگابايتي با 3G، توجه داشته باشيد که نسخه فقط Wi-Fi اين تبلت براي اين که ارزان تر شود وجود ندارد. هر چند، از رمان عرضه، قيمت اين تبلت به مبلغ قابل قبول و منطقي 469 پوند کاهش پيدا کرده است. سايز غير متعارف اين تبلت بزرگ ترين تفاوت آن به شمار مي رود. شما مي توانيد اين تبلت را در جيب کت خود بگذاريد (اين کار براي iPad قابل توصيه نيست مگر اين که علاقه اي به کت تان نداشته باشيد). شما همچنين مي توانيد به راحتي اين تبلت 385 گرمي را در حالت portrait نگه داريد و براي تايپ از شست خود استفاده کنيد.
به واسطه گنجاندن Swype که يک روش عالي براي وارد کردن متن با جابجايي بر روي کليدهاي روي صفحه نمايش به جاي فشردن هر يک از کليدها است، ما قادر بوديم به سرعت هاي بالاي تايپ دست پيدا کنيم.
اين تبلت در مقايسه با iPad مزيت ديگري هم دارد: سامسونگ يک جفت earphone با کيفيت بالا را براي آن پيش بيني کرده و بدين ترتيب شما مي توانيد بدون اين که ظاهر احمق ها را پيدا کنيد تماس تلفني هم بگيريد يک دوربين 1.3 مگابايتي در جلو به شما اجازه مي دهد تماس هاي ويدئويي بگيريد، در حالي که دوربين 3 مگاپيکسلي پشت اين تبلت که با يک فلش LED کامل مي شود به شکل اعجاب آوري در نور طبيعي خوب کار مي کند.
سامسونگ همچنين استفاده از SIM کارت مورد نظر شما را راحت کرده است: يک SIM کارت را داخل آن بگذاريد تا تبلت از نو بوت شود. 10ثانيه صبر کنيد تا سيستم راه اندازي و آماده کار و تمام تنظيمات به شکلي درست پيکره بندي شود. در کنار شکاف SIM کارت، يک شکاف براي کارت هاي microSDHC قرار گرفته که به شما اجازه مي دهد تا 32 گيگابايت فضاي ذخيره سازي به آن اضافه کنيد.
هر چند وقتي صحبت شکل ظاهري پيش مي آيد، iPad برنده است. در حالي که Galaxy Tab به خوبي ساخته شده پلاستيکي است و فاقد شکل Gadget مانند رفيبش است. وقتي آن را روشن مي کنيد همين نکته مجدداً مصداق پيدا مي کند زيرا در مقايسه با iPad، ظاهر Android ابتدايي به نظر مي رسد.
متاسفانه، اين يک تلفن بيش از حد رشد پيدا کرده با يک صفحه نمايش خوب است. با در نظر گرفتن قطر 7 اينچ Galaxy Tablet قوي ترين مزيت آن روشنايي نمايش گرش است. عکس ها به حدي بر روي اين نمايش گر طبيعي ديده مي شوند که ممکن است حس کنيد به جاي يک صفحه TFT از يک Super AMOLED panel استفاده مي کنيد. قطر 7 اينچ يک مزيت عمده در مقابل قطر 3 تا 4 اينچ تيپيکال يک تلفن Android محسوب مي شود. رزولوشن 600×1024 سطح اعجاب آوري از جزئيات را به تصاوير اضافه مي کند و در زمان مرور وب نمايان گر يک تفاوت عمده و بزرگ است.
پشتيباني از فلش، قابليت دسترسي به بازي ها و برنامه هاي آموزشي بي شمار مبتني بر فلش را فراهم مي کند اما انتظار نداشته باشيد Galaxy بتواند با محتواي ويدئوهاي ورزشي سايت BBC که حرکت سريعي دارند به همين خوبي کار کند: کليپ هاي فوتبال به جاي اين که شبيه مسابقات ورزشي ديده شوند مثل اسلايد شو نمايش داده مي شوند. رفتن از يک صحنه به صحنه بعد نيز مي تواند Galaxy را به لکنت بيندازد. ما فکر مي کنيم اين اشکال به واسطه بهينه سازي ايجاد شده باشد زيرا پردازنده GHzARM-based 1 آن ثابت کرده توانايي هاي بيش تري از صرف پخش برنامه هاي کاربردي You Tube دارد. ظاهر بازي ها نيز بسيار خوب است.

عمر باتري آن 4 ساعت است که اگر از صفحه نمايش در حداکثر ميزان روشنايي استفاده کنيد به 3 ساعت کاهش پيدا مي کند. Galaxy در اين حوزه نيز بسيار عقب تر از iPad است و اين بدان معنا است که ما مجبوريم کابل ارتباطي را هميشه همراه خود داشته باشيم: Galaxy بدون هيچ مشکلي مي تواند از طريق درگاه USB شارژ شود.
بنابراين Galaxy Tab نيز نقاط ضعف خودش را دارد اما چيزهاي بسيار زيادي براي دوست داشتن در آن وجود دارد. مشکل سامسونگ کماکان قيمت است. تا زماني که سامسونگ نتواند به اينترفيس راحت و خوب iPad برسد و به برنامه هاي کاربردي HD دسترسي پيدا کند، بايد قيمت را براساس توانائي هاي فعلي تعيين کند.

ViewSonic ViewPad10
 

ViewPad10 نه تنها Android گوگل بلکه Windowos 7 Home Premium را نيز اجرا مي کند. ViewSonic اين نسخه را به عنوان "بهترين از هر دو دنيا" به فروش مي رساند و شما به ندرت در مورد اين ادعا تحقيق مي کنيد تا متوجه شويد اين وسيله تا چه حد با اين دو سيستم عامل کار مي کند. Android در آن فرياد مي کشد و اين پاسخ گويي در مرور وب گسترش پيدا مي کند: بار شدن صفحه اصلي BBC 5 ثانيه به طور مي انجامد که نصف زمان iPad است.
انعطاف پذيري بيش تر اين وسيله از طريق دو درگاه USB فراهم مي شود بنابراين شما مي توانيد يک صفحه کليد و ماوس را به آن متصل کنيد.
نمايش گر 10 اينچي multitiouch آن داراي رزولوشن عادي 600×1024 است. در حالي که ما نمايش گرهاي واضح تري را ديده ايم، اين نمايش گر در حداکثر شفافيت خود بسيار تاثيرگذار است و ما در مورد زواياي ديد يا رنگ ها اعتراض و شکايتي نداريم.مشکل بزرگ ViewPad 10 اين است کهAndroid 1.6 را اجرا مي کند. اين بدان معنا است که پشتيباني از فلش براي مدل هاي starter وجود ندارد اما همچنين به معناي اين است که اکثر برنامه هاي کاربردي جديدي که براي تبلت هاي Android 2 توسعه داده مي شوند بر روي آن کار مي کنند. اگر و زماني که اينتل به تعهد خود در مورد پشتيباني از Android 2.2 بر روي پردازنده هاي Atom خود عمل کند اين موضوع تغيير خواهد کرد.
برنامه هاي کاربردي موجود بر روي ViewPad توجه ما را زياد به خود جلب نکرد. به عنوان مثال، ما متوجه شديم که در زمان پخش ويدئوهاي You Tube، صدا از تصوير جا مي ماند. از بين برنامه هاي گنجانده شده در آن، نسخه اي از Data Viz Document to Go که قادر است فايل ها و اسناد Word, Excel را ايجاد ويرايش کند بهترين برنامه است اما حتي اين برنامه نيز باگ هايي دارد که مي تواند شما را با مشکل توقف برنامه مواجه کند.
اگر ViewSonic ظرافت بيش تري در طراحي دکمه هاي سخت افزاري به خرج داده بود شايد ما از چنين اشکالاتي چشم پوشي مي کرديم اما سه دکمه سخت افزاري اين وسيله خيلي ناشيانه هستند. دکمه Home بيش تر شبيه يک دکمه Back است در حالي که دکمه اي که بايد شبيه Back عمل کند (يک پيکان که مسير معکوس را نشان مي دهد) يک منوي context-sensitive را باز مي کند. براي بيش تر گيج شدن شما، يک شکاف SIM کارت در بالاي اين وسيله وجود دارد اما اين نسخه از ViewPad فقط از Wi-Fi پشتيباني مي کند.
يک پردازنده دو هسته اي Atom N455 به استفاده راحت و آزادانه از ويندوز 7 کمک مي کند اما هيچ توان و قدرتي نمي تواند اين واقعيت را پنهان کند که سيستم عامل دسک تاپ مايکروسافت براي نيازهاي لمسي طراحي نشده است. به عنوان مثال، فشردن يک X کوچک براي بستن يک پنجره کار دشوار است. اگر چه مجدداً اشاره مي کنيم که اضافه کردن يک صفحه کليد و ماوس تفاوت عمده اي در کار با اين وسيله ايجاد مي کند و (برخلاف Android) ما يک ماوس بلوتوث را با موفقيت به آن اضافه کرديم. در حالي که هم بلوتوث و هم اتصال Wi-Fi فعال بود، تست هاي ما نشان داد که شما فقط مي توانيد 4 ساعت عمر باتري را انتظار داشته باشيد؛ اين مدت به حدود 5 ساعت استفاده مداوم در Android افزايش پيدا مي کند. سوال ما در مورد گنجانده 16 گيگابايت NAND flash در آن است. اين کار باعث کاهش قيمت مي شود اما به معناي اين است که شما فقط 4.2 گيگابايت فضاي خالي براي ذخيره کردن ساير فايل ها در اختيار داريد. البته دوباره بايد اشاره کنيم که امکان افزايش اين فضا با استفاده از شکاف microSD وجود دارد.
اجراي ويندوز 7 يکي ديگر از مسائل و مشکلات ViewPad را هاي لايت مي کند: پردازنده Atom باعث به صدا افتادن فن و ايجاد حرارت مي شود. اين موضوع آرزوهاي ViewPad در زمينه تبديل شدن به يک وسيله Lifestyle را زير سوال مي برد و با وزن 835 گرمي، اين سنگين ترين تبلتي است که ما ديده ايم. عمق 14.5 ميليمتري نيز به معناي حجيم بودن آن است. حداقل ساخت آن خوب است : قيمت فلزي پشت آن کاملا مستحکم است و از اجزاي داخل آن به خوبي محافظت مي کند. بنابراين ViewSonic برخي از کارها را درست انجام داده اما اين اولين کوشش، نقاط ضعف بسيار زيادي دارد. اينترفيس آن به اندازه کافي قابل استفاده نيست، سخت افزار با نرم افزار جهت نمي شود و اين واقعيت که از Android 1.6 استفاده مي کند و هيچ ارتقاي سريعي به نسخه 2.2 وجود ندارد هنوز هم بزرگ ترين نقطه آن به شمار مي رود.

Elon exTouch 1000ET
 

Etouch که از طريق Toys R Uها و Asda قابل تهيه است، به نظر مي رسد براي فريب دادن خريداري طراحي شده تا فکر کنند با قيمتي کم تر چيزي مثل iPad خريداري مي کنند. فقط وقتي آنرا در دست بگيريد اين واقعيت براي تان جا مي افتد. پلاستيک نقره اي آن هرگز جايگزيني براي آلومينيوم براق نيست و در مورد پانل جلويي آن نيز نگراني هاي جدي وجود دارد. با قيمت 150پوند، بايد هم انتظار چنين چيزهايي را داشته باشيم.
البته اين وسيله نکات مثبتي هم دارد. وزن آن 695 گرم است و برخلاف ساير جنبه هاي منفي، از قابليت ارتباطي خوبي برخوردار است. در زير آن يک درگاه mini-USB براي تبادل فايل بين اين وسيله و يک PC، به علاوه يک درگاه کامل USB 2 براي اتصال يک صفحه کليد، ماوس يا حافظه USB وجود دارد. در سمت راست آن يک شکاف microSD در کنار يک درگاه اختصاصي شبکه وجود دارد که با يک آداپتور اترنت انتخابي کار مي کند.
eTouch مي تواند ويدئوي HD را پخش کند و در تست هاي ما نريرلرهاي (پيش نمايش ها) 720p H.264 بدوم مشکل پخش شدند. اين وسيله مي تواند به نوعي لپ تاپ نيز تبديل شود زيرا کيس دلخواه و انتخابي آن يک صفحه کليد سايز نوت بوک را در خود جاي مي دهد. در حالي که Android 2.1 را با حداقل شخصي سازي اجرا مي کند، شما به Android Market دسترسي داريد.

مشکلات و نقاط ضعف آن با صفحه نمايش آغاز مي شود. نمايش گر 1024×600 آن تيره و کم نور است. موضوع جدي تر، مقاومت و عدم پاسخ گويي آن است. انتخاب برنامه هاي کاربردي و فشرده شدم کليدها دشوار است و مرور صفحات وب يا انتخاب لينک هاي منفرد يک چالش عمده محسوب مي شود. در کار با نرم افزار مشکلات بيش از اين است. سيستم عامل بر روي سخت افزار پايدار به نظر نمي رسد و توقف هاي موقتي منظمي وجود دارد حتي اگر اين توقف ها براي يک ثانيه باشد.
در نهايت، عمر باتري آن رقت انگيز است. يک تبلت بايد از ساعت خا مرور وب پشتيباني کند اما باتري اين وسيله در استفاده فعال تنها حدود 3 ساعت دوام دارد و اگر در حالت standby باشد اين مدت به حدود 6 ساعت افزايش پيدا مي کند. خريد اين وسيله اغواکننده به نظر مي رسد اما ما توصيه مي کنيم از کنار مغازه رد شويد و به پشت سرتان نگاه نکنيد.

Creative Ziio(7 اينچ و 10 اينچ)
 

کليد اصلي ابزار Creative Ziio(7 اينچ و 10 اينچ)به نسخه 2.2 ارتقا پيدا کند اين است که آن ها نقش اصلي را در حوزه قدرت اين کمپاني (Creative)ايفا مي کنند. برنامه کاربردي Pure Android در کنار يک مدير ابزار بلوتوث که مستقيماً در داخل آن قرار مي گيرد، اسپيکرهاي بيروني را به اين وسيله متصل مي کند. حتي براي کنترل بيش تر مي توانيد از x-Fi Crystalizer و Expand کمپاني Creative استفاده کنيد. کدک apt-X آن امکان صداي با کيفيت بالا را فراهم مي سازد و به خوبي کار مي کند: وقتي Creative اين وسيله را براي ما به نمايش گذاشت، ما کشف کرديم که صدا به خوبي پخش مي شود.
صفحه نمايش TFT آن داراي رزولوشن 800×480 است و در مدل 10 اينچي به 1024×600 افزايش مي يابد و دوي آن ها شفاف هستند. سخت افزار آن، حس Solid تبلت Samsung Galaxy را ندارد. يک دوربين و يک شتاب دهنده به علاوه يک شکاف کارت براي افزايش ظرفيت آن براي ذخيره سازي کلکسيون هاي موسيقي و ويدئو، (کارت SD در مدل در اين وسيله وجود ندارد و Ziio از Android Market رسمي پشتيباني نمي کند. Creative از شما مي خواهد به سمت استفاده از ZiiStore برويد. اين خوب است که Creative قصد دارد کاري که به بهترين شکل ممکن در آن تبحر دارد، يعني کيفيت صدا را به تبلت ها انتقال دهد. اما چيزي که واقعاً باعث جلب توجه به Ziio مي شود قيمت آن است. مدل 7 اينچي با ظرفيت 8 گيگابايت فقط 200 پوند قيمت دارد و قيمت نسخه 16 گيگابايتي آن 220 پوند است. Ziio 10 اينچي با قيمت 250 پوند براي نسخه 8 گيگابايت و 270 پوند براي نسخه 16 گيگابايتي به ندرت خريدار دارد. Archos يک رقيب سرسخت و بسيار جدي دارد.

Toshiba Folio 100
 

توشيبا سرمايه گذاري زيادي بر روي سيستم عامل Android نموده تا استفاده از آن بر روي تبلت را با اقداماتي شامل يک مدير فايل، ميان برهاي صفحه نمايش براي خاموش کردن 802.11n WLAN و مدياپلير خود توشيبا ساده تر کند. از نظر تئوري، شما همچنين مي توانيد از سرورهاي DLNA به رسانه دست پيدا کنيد اما هرگاه که ما سعي کرديم و ويدئو را پخش کنيم دستگاه crash کرد. اين شرم آور است زيرا بايد امکان جريان يافتن مستقيم ويدئو از طريق درگاه HDMI به HDTV شما وجود داشته باشد.
توشيبا بخشي از برنامه هاي کاربردي را در Foilo گنجانده است: Fring براي تماس هاي VoIP، Documents To Go Basic(براي ويرايش اسنادWord, Excel و PowerPoint)، و Opera Mobile. جايي که Folio افول مي کند، فقدان پشتيباني از Android Market است. به جاي آن شما بايد از Toshiba Market Place که برنامه کاربردي برتر آن شامل ,K9Mail Kitchibi و Andoku که اصلاً نام هاي بزرگي نيستند مي شود استفاده کنيد. بنابراين شما نمي توانيد به طور مناسب و صحيح از پلتفرم هاي قدرتمند Nvidia Tagra 250که اثبات کرده قادر است يک استاديوم را به خوبي و زيبايي در بازي Backbreaker رندر کند استفاده نمائيد. اما ما با مشکل ديگري هم برخورد کرديم: اين بازي نياز به اين دارد که شما براي حرکت دادن بازيکن Folio را تبلت کنيد، و در نتيجه هاي لايت کردن صفحه نمايش منجر به زواياي ديد ضعيف مي شود وقتي Folio را از حالت standby خارج مي کنيد با مشکل ديگري مواجه مي شويد زيرا آماده به کار شدن آن 2 يا 3 ثانيه طول مي کشد.
عمر باتري Folio يکي از نقاط قوت آن به شمار مي رود زيرا يک بار شارژ آن 30 روز دوام دارد و در حالتي که به طور فعال 5 ساعت ازآن استفاده شود تا 3 روز مي توان از آن بهره برداري نمود. بزرگ ترين مشکل آن، عدم پاسخ گويي کليد هاي فيزيکي است. توشيبا در Folio کارهاي خوبي انجام داده اما بسياري از کارهاي اساسي را غلط به انجام رسانده. اگر شما بايد يک Andoroid 10 اينچي داشته باشيد به جاي توشيبا Archos را انتخاب کنيد.

Dell Inspiron duo
 

Dell Inspiron duo يک نوت بوک قابل تغيير است. به طور طبيعي، براي تبديل يک لپ تاپ به يک تبلت شما کل صفحه نمايش را قبل از تا کردن آن بر روي صفحه کليد حول محور مرکزي مي چرخانيد. نمايش گر duo به راحتي و به شکلي جادويي به سمت داخل lid سر مي خورد.
Duo همچنين به عنوان يک entertainment center يا مرکز سرگرمي سه مجموعه قابليت دارد. تبلت را داخل JBL Audio Station Dock عکس انتخابي آن بيندازيد تا به غير از يک ساعت زنگ دار به عنوان يک قاب عکس ديجيتال، دستگاه پخش فيلم، و تلفن ويدئويي Skype کار کند.
اماDuo در قلب خود يک Pc مبتني بر پردازنده Atom است که Windows 7 Home Premium را اجرا مي کند و کارآيي آن بالاتر از حد متوسط است زيرا داراي يک پردازنده 1.5Hz دو هسته اي Intel Atom N550
2 گيگابايت حافظه RAM و ديسک سخت 250 يا 320 گيگابايتي است. در حالي که نمونه ما يک نمونه اوليه قبل از توليد بود، نمي توانست براي تست کارآيي با کيفيت مورد استفاده قرار گيرد اما در کار با ويندوز 7 بسيار خوب عمل مي کرد و ويدئوهايHD را نيز بدون مشکل پخش مي نمود.

صفحه نمايش 10 اينچي آن عملکرد هاي چند لمسي زيادي را ارائه مي کند و مثل يک لپ تاپ عادي داراي رزولوشن 768×1366 است. ويندوز 7 داراي قابليت هاي لمسي است اما استفاده از آن بر روي نمايش گرهاي کوچک راحت نيست. مرور وب از طريق اين وسيله در حالت couch-photato خوب انجام مي گيرد اما شما اغلب نمايش گر را مي چرخانيد تا به جاي آن از صفحه کليد استفاده کنيد. کنترل هاي مناسب ديگري هم هستند که از طريق نرم افزار Dell Stage ارائه مي شوند.
Duo داراي دو درگاه USB که در زير flap آن پنهان شده به علاوه سوکت هايي براي هدفون ها و يک آداپتور power است. Duo براي اتصال از طريق Wi-Fi طراحي شده و اگر بخواهيد از يک درگاه اترنت استفاده کنيد نياز به dock خواهيد داشت که دو درگاه USB ديگر و يک کارت خوان را نيز به duo اضافه مي کند. توجه داشته باشيد که حافظه آن قابل توسعه نيست و باتري نيز قابل تعويض نيست.
به ما گفته شد که عمر باتري 4 ساعت است. اين مسائل در کنار وزن 1.54 کيلوگرمي، قابليت حمل Duo را دشوار مي کند. اما اگر به خريد يک نت بوک يا يک تبلت فکر مي کنيد duo با قيمتي وسوسه کننده هر دوي اين ها را در خود دارد.
منبع: بزرگراه رايانه - شماره 138.